۱۳۹۴ آذر ۲۳, دوشنبه

ایران - آخرین دلنوشته خانم شعله پاکروان مادر ریحانه جباری

هرچه از بیداد زمان بگوئیم و بنویسم کم است اما هر بیان و واژه ای توان به تصویر کشیدن عمق درد و فاجعه ای که بر خانواده های اعدام شدگان بر خانواده شهیدان راه آزادی میهن رفته است را ندارد اینجا جائی است که کلمه و واژه کم میاورد
آخرین دل نوشته خانم شعله پاکروان مادر ریحانه جباری خود گویا ترین است
بعد از دستگیری ریحانه ، هر سال در چنین شبی از ماه قمری مادرم صدایم میکرد و کمی بعد پشت در مسجدی اشکهای او را میدیدم که بنا بر اعتقادی ماه ربیع را بشارت میداد و مژدگانی میخواست . من نیز همین خواسته را داشتم . آزادی ریحانه . نشد . و این تنها توصیه ای نبود که ریشه در تدین داشت که مادرم با لالایی هایش در گوشم خوانده بود . صدها عمل و نماز و ذکر و ختم و ثنا و دعا و توسل و زیارت و دهها مدل قربانی . غافل از آنکه کسانی در ساختمانهای دولتی و نهادهای موجود در کشور نشسته اند که خدایی میکنند و قدرتی فراتر از همه ی این اعمال دارند
مادر خسته و رنجیده و به ستوه آمده از هجوم غم ناشی از بیداد من ، دومین سالی ست که تلفن نمیزند و با شوق نمیگوید امسال دیگر حصرت رسول ،ریحانه ی مرا بمن میرساند . او میداند که دیگر باورهایم ترک خورده و گوشهایم لالایی ش را نمیشنود.
ریحانه را 12 ربیع در بیمارستان پاسارگاد بدنیا آوردم . وقت ترخیص یک قاب عکس با تصویری از پیامبر و تبلیغ هفته ی وحدت تحویلمان دادند . پرستار که نوزادم را در آغوشم گذاشت با لبخند گفت دخترت پیشانی بلند دارد . پیغمبر حمایتش میکند که در ایام تولد او بدنیا آمده . من به پیشانی نوزاد پف کرده ام نگاه میکردم و زیر لب میگفتم انشاالله . فریدون اسکناسی در دست پرستار سراند و با هم از بیمارستان بیرون آمدیم . مادرم ریحانه را زیر چادرش گرفت که از سرما در امان باشد . در مسیر برگشت به خانه سرک میکشیدم تا ببینم صورت دختری که قلب و روحم را تسخیر کرده بود . هیچ سنتی از سنتهای توصیه شده را کنار نگذاشت مادرم . از اذان و اقامه در گوش نوزاد تا عقیقه و چیزهایی که در خاطرم نمانده . 
امروز اما نه از پیشانی بلند آن نوزاد که بعدها سیمین بری رعنا شد اثری مانده و نه از ایمانم به آن گفته ها . نمیدانم اگر روزی نوه ای داشته باشم چگونه نگاهش خواهم کرد . هر چه هست ، هیچکس نمیتواند جای آن نوزاد سه کیلو و سیصد و پنجاه گرمی را پر کند . هر چند که هر گل بوی خود را دارد . اما گل ریحانی بود آن گل خوشبوی خوش آب و رنگ .

 خانم مریم رجوی در پیام روز جمعه۱۸اردیبهشت خود به مردم دلیر و غیور مهاباد چنین گفتند:‌
رژيم زن‌ستيز آخوندي باهمه مزدوران و مأموران فاسدش، در مقابل عزم زنان و مردان ايران به‌شدت ناتوان است و از آنان مي‌هراسد. 
وي از زنان و جوانان ايران خواست تا در مقابل تعرضات ايادي رژيم، به‌ويژه عليه زنان و دختران شريف ميهنمان به اعتراض برخيزند و اجازه ندهند كه عرض و ناموس و جانهاي جوانان ايران اين چنين قرباني جنايتهاي اين رژيم شود. 
مريم رجوي با درود بر شهيدان كردستان، براي مجروحان اين درگيري آرزوي سلامتي كرد و از عموم مردم خواست تا به ياري  آنان بشتابند. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر